جدول جو
جدول جو

معنی سوت سی - جستجوی لغت در جدول جو

سوت سی
از توابع دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سی سی
تصویر سی سی
واحد اندازه گیری حجم برابر با یک هزارم مترمکعب. میلی لیتر، سانتی مترمکعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سخت سر
تصویر سخت سر
سرسخت، جان سخت، پرطاقت، لجوج
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
نام داواز کشتی که هندیان گهسا گویند. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
پارچه ای که از پنبه و ابریشم بافند، (ناظم الاطباء)، پارچه ای است محرمات و چارخانه و ریزخط، (لغات دیوان نظام قاری) : دندان از دو رسته بخیۀ پیوسته و زبان از سوزندان سوسی، (دیوان نظام قاری ص 134)
لغت نامه دهخدا
(سِ وِ)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 158 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سُ پَ / پِ)
آنکه آهسته راه میرود و کندرو و تنبل. (ناظم الاطباء) :
سپه ماند از بردع و اردبیل
وز ارمینه سست پی یک دو خیل.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2708).
، پست نژاد. پست تبار:
من از تخمۀ بهمن و پشت کی
چرا ترسم از رومی سست پی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ پَ / پِ)
نیرومند. قوی. (ولف). پرزور که مقاومت داشته باشد:
کنون تا به بینم که با جام می
همی سست باشی وگر سخت پی.
(شاهنامۀ فردوسی چ بروخیم ج 9 ص 2849)
لغت نامه دهخدا
امیر سوتای نویان از سرداران غازانخان، رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 14، 19، 53، 54، 63، 73، 99، 103، 125 و تاریخ مغول شود
لغت نامه دهخدا
(سَ سَ)
لجاجت مقاومت. ایستادگی. پایداری: ابوالقاسم کثیررا بباید گفت تا خویشتن را بدو دهد و لجوجی و سخت سری نکند که حیفی بر او گذاشته نیاید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 371). دیرتر از اسب جدا شدم بسبب پیری، پنداشتند که سخت سری میکنم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 641)
لغت نامه دهخدا
(پُ تُ)
شهر مرکزی ایالتی به همین نام در جمهوری بلیوی از آمریکای جنوبی. عرض جنوبی این شهر19 درجه و 35 دقیقه و طول غربی 67 درجه است و ارتفاع آن از سطح دریا به 4160 گز میرسد. دارای 30000 تن سکنه و معادن نقره و قلعی آن مشهور است. موقع آن ناهموار و غیرمستوی و کوچه ها غیرمنتظم و هوایش سریعالتحوّل است، ایالتی در بلیوی که از طرف مشرق به ایالت شارکاس و از سوی شمال به ایالت اورورو و کوشامبه و از جهت جنوب با جمهوری آرژانتین و از جانب مغرب به اقیانوس کبیر محاط و محدود است و مساحت سطح آن 140631 هزار گز مربع است. کوههای بلند، معادن نقره، آبهای معدنی و دریاچه های شور دارد
لغت نامه دهخدا
منسوب به سویس اهل سویس از مردم سویس، ساخته سویس تهیه شده در سویس: امتعه سویسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوت زن
تصویر سوت زن
آنکه سوت زند سوت زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت سر
تصویر سخت سر
پایدار، استوار، خیره سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت سری
تصویر سخت سری
ایستادگی، لجاجت
فرهنگ لغت هوشیار
در بازی الک و دولک به موقعی اطلاق شود که ضمن پرتاب دولک با الک تلاقی نکند در این صورت یک امتیاز بد به حساب آرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخت سر
تصویر سخت سر
((~. سَ))
استوار، لجوج، نام قدیم رامسر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سی سی
تصویر سی سی
سانتیمتر مکعب (اختصاری)
فرهنگ فارسی معین
سرسخت، خیره سر، یک دنده، لجوج
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اشتباه، خطا (لفظی، رفتاری)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سه گوش، سه گوشه
فرهنگ گویش مازندرانی
واژه ای که به هنگام نوازش کودک استعمال شده که اشاره به تشبیه.، روشنایی، چشمک ستاره، بارقه ی ضعیف نور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان رامسر تنکابن، روی تپه
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان خوشی رود بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاه کوه و ساور استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی
هنگام سپیده، روی تپه
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در روستایرق چشمهی کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب نیم سوخته در اجاق گلی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان کسلیان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان لفور سوادکوه، از توابع دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم آراسته
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع لنگای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
نام سابق رامسر، غربی ترین شهر مازندران
فرهنگ گویش مازندرانی
سوختگی، آلوی بومی، آلو سیاه
فرهنگ گویش مازندرانی